چاپخانه گرگان، قدیمیترین مرکز چاپ استان گلستان است که همچنان فعال بوده و قصههای کمتر شنیده شدهای در دل دارد. داستانهایی از تلاش، سرمایهگذاری و چالش که تاکنون عمدتاً در روایتهای شفاهی باقی مانده بود و حالا با ارائه اسنادی مکتوب توسط پژوهشگر گلستانی، روایتهای پنهانِ شروع فعالیت این چاپخانه ارائه میشود.
به گزارش چاپ و نشر آنلاین به نقل از ایبنا، سید حسن حسینی نژاد: منطقه استرآباد یا ایالت تاریخی گرگان که از آن در زمان داریوش هخامنشی و در ستون ۴، بند ۱۶ کتیبه بیستون «وهرکان» یادشده؛ یکی از مناطق کهن ایران به شمار میرود که این ناحیه بعدها ولایت یا «ایالت استرآباد» نام گرفت که تختگاه و مرکز آنهم «شهر استرآباد» بود.
اما علیرغم وجود این دیرینگی، به باور اسدالله معطوفی، نویسنده و مورخ گلستانی که در کتاب پیشینه چاپ و انتشار مطبوعات در گرگان (استرآباد) به آن اشارهکرده است؛ یکی از دلایل ضعف چاپ و نشر در استرآباد به خاطر دیر تأسیس شدن چاپخانه در این خطه و عدم چاپ نشریه در این دیار آن هم با وجود افراد فرهیخته پُرشمار بوده است.
معطوفی در کتابش عنوان داشته است: «در استرآباد پس از چاپ ژلاتینی، اولین چاپخانه سُربی بسیار دیر، یعنی سال ۱۳۴۷ هجری قمری (۱۳۰۷-۱۳۰۸ خورشیدی) احداث شد. این دستگاه چاپ را مرحوم آقا کربلایی علیاصغر تقی اُف معروف به شفیعی استرآبادی پس از اخذ مجوز با سختی زیاد (چون خُرده تجار استرآباد بوده) از طریق روسیه و بندرگز، در زمستان ۱۳۰۶ خورشیدی وارد استرآباد و «چاپخانه گرگان» را در حاشیه ورودی دهانه اول بازار نعلبندان گرگان دایر کرد.
وی شخصی به نام احمد ریحانی را که بسیار لایق و پرکار بود به استخدام درآورد که اسدالله معطوفی با اشاره به مصاحبه حضوریاش با ریحانی در سال ۱۳۶۰ خورشیدی در کتابش عنوان کرد: «به دلیل سختی کار و مشکلات عدیده، شفیعی (تقی اُف) چاپخانه را به خود ریحانی و شخصی به نام عباسعلی حسینی استرآبادی واگذار کرد اما این نفر دوم (حسینی استرآبادی) بیش از ۲ سال و نیم بیشتر دوام نیاورد و کل چاپخانه در اختیار ریحانی قرار گرفت.
ریحانیِ مصمم و پرتلاش ابداع به خرج داده و برای مدتی توانست با تغییر در کاربری ساده آن دستگاه چاپ و استفاده از نورد و غلتک و نیز قابها و کلافهای چوبی که سنگ درون آن قرار میگرفت، نوعی چاپ سنگی را هم بکار بگیرد و حتی برای مدتی با تولید دوده بهصورت ساده، مرکب را هم خود تولید کند».
در حین تهیه این گزارش و در گفتوگو با فعالان و پژوهشگران، مسائل و تاریخهای دیگری عنوان شد که روایتهای پیشین را دچار تردید کرد و مسیر تازهای را برای آگاهی از نخستین چاپخانه در گرگان گشود.
علی بایزیدی، مدیرمسئول انتشارات و مجله استارباد و یکی از پژوهشگران تاریخ گرگان و گلستان، درباره چاپخانه گرگان باور دارد: اگرچه استاد معطوفی معتقد است که چاپخانه گرگان با مدیریت علیاصغر شفیعی استرآبادی حوالی سال ۱۳۰۷ تشکیلشده اما ۲ سند و یک منبع در سالهای ۱۳۱۰ و ۱۳۱۳ نشان میدهد که احتمالاً این موضوع صحت نداشته باشد.
بایزیدی در این خصوص عنوان کرد: تقی رهبر، رئیس اداره معارف اوقاف و صنایع مستظرفه استرآباد و صحرا [گرگان و دشت] در نامهای به تاریخ اول تیرماه ۱۳۱۰ خورشیدی خطاب به مقام منیع وزارت جلیله معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه مینویسد: «متحد المآل [بخشنامه] نمره ۶۸۴۷-۳۰۶۳ مورخ ۱۸/۰۳/۱۳۱۰ صادره از دایره انطباعات اداره محترم کل معارف زیارت، متأسفانه در حوزه استرآباد مطبعه [چاپخانه] وجود خارجی ندارد، بدیهی است جراید و مجلاتی هم منتشر نمیشود.»
درنتیجه این سند ازآنجاییکه متعلق به وزارت معارف گرگان (استرآباد) است؛ بهروشنی دال بر عدم وجود هرگونه چاپخانه تا این تاریخ بوده است. همچنین نامبرده ۴۵ روز پسازآن، در نامهای دیگر به تاریخ ۱۶ مردادماه ۱۳۱۰ خورشیدی به همان مقام مینویسد: «چنانچه خاطر مبارک مستحضر است اغلب مدارس متوسطه ولایات دارای لابراتوار (وسیلهای برای چاپ و کپی) بوده لذا مستدعی است یک دستگاه لابراتوار جهت مدرسه متوسطه استرآباد ارسال دارند.»
بایزیدی در ادامه عنوان داشت: بهجز این دو سند، مقاله مفصلی نیز از مرحوم محمدعلیخان تربیت وجود دارد که به تاریخچه چاپ و چاپخانه و مطبوعات و آمار چاپخانههای ایران پرداخته است.
وی در پایان مقاله ۱۰ صفحهای خود مینویسد: «الحال مطابع زیادی از سوربی و سنگی در غالب شهرهای ایران در اردبیل و خوی و ساوجبلاغ و شیراز و مشهد و کرمانشاه و رشت و پهلوی (انزلی) و قزوین و همدان و گروس و زنجان و ساری و بوشهر و اهواز و غیر آنها تأسیس یافته و بعضی کتب و جراید نیز در هر یک از آنها به طبع رسیده است.» و در انتها فهرستی از «احصائیه (آمار) مطابع (چاپخانههای) مملکت ایران در آخر سال ۱۳۱۲-۱۳۱۳ ارائه میدهد که نام ۲۰ شهر و منطقه با ۱۰۱ مطبعه سربی و ۱۲ مطبعه سنگی در آنها دیده میشود و تهران با ۴۲ و آذربایجان شرقی با ۱۲ چاپخانه در صدر آنها است.
اما نکته جالبتوجه و شنیده نشدهای که این پژوهشگر تاریخ گرگان در لابهلای صحبتهایش با ایبنا در گلستان عنوان داشت: واقعیتی را باید در پژوهش بپذیریم و آن هم این است که اسناد و مدارک، بههرحال معتبرتر از تاریخ شفاهی و منقولات کهنسالان و سالخوردگان ماست که شاید پس از گذشت چند دهه، خاطراتشان دستخوش فراموشیهایی شده باشد یا آنها نیز موضوعاتی را ندیده و شنیده باشند.
بیشتر بخوانید: پاویون صنعت چاپ سکوی توسعه صادرات محصولات چاپی ایران
ازجمله اینکه به نظر میرسد حتی نوشتههای استاد معطوفی درباره تاریخچه چاپخانه گرگان، بهجز بخش تاریخ راهاندازی آن همانطور که در ابتدای صحبتها عنوان شد به نظر نادرست میرسد.
ضمناً در خصوص انتقال مالکیت آن به احمدعلی ریحانی هم دارای اشتباهاتی است و بر پایه اسناد و مدارک موجود، در تاریخ ۲۱ خردادماه ۱۳۱۴، شرکت تضامنی چاپخانه گرگان با عنوان رسمی شرکت تضامنی پارسا و شرکا به شماره ثبت ۳ در دفتر ثبت شرکتهای گرگان تأسیس و رسمیت یافت که شرکا آن سرهنگ احمد حکیمی متولد تبریز ساکن گرگان، عزتالله پارسا متولد رشت ساکن کوی شیرکش گرگان و نیز محمود شریفیان متولد اصفهان ساکن کوچه باغبانهای اصفهان بودند.
در این چاپخانه که باحالت شرکت تضامنی حدود ۲ سال و نیم فعالیت کرد و درنهایت با واگذاری سهام سرهنگ حکیمی در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۱۶ و نیز واگذاری سهام محمود شریفیان با وکالت زندهیاد محمد سپاهانی فرزند عزیز الله متولد اصفهان و ساکن کوی شاهزاده قاسم گرگان (که یک سال نیز در انتشار اولین نشریه رسمی شهر گرگان با عنوان «نامه قابوس» به صاحبامتیازی و مدیریت مرحوم محمدعلیخان عبهری از تیر ۱۳۱۴ تا اوایل سال ۱۳۱۵ بهعنوان مدیر داخلی یا سردبیر فعالیت داشت) به تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۱۶، عملاً چاپخانه گرگان از حالت شرکتی خارج شد و بهصورت انفرادی و شخصی درآمد.
همچنین بایزیدی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در یکی از اسناد موجود از فعالیت این چاپخانه در سال ۱۳۱۵ چنین آمده است: «از مبلغ ۹۵/ ۱۰,۲۸۰ ریال مزد کارگران فقط یک نفر (ریحانی نام) ماهیانه دارای ۴۰۰ ریال حقوق بوده و مالیات ایام خدمت را پرداختهاند و بقیه کارگران غیرمشمول بوده است.»
همین نکته نشان میدهد که ریحانی در آن ایام بهعنوان کارگر چاپخانه فعالیت داشته است و اگر هم بپذیریم که مؤسس و راهانداز اولیه چاپخانه قبل از آقایان پارسا، حکیمی و شریفیان که هر سه غیر گرگانی بودهاند، مرحوم علیاصغر شفیعی بوده باشد؛ درهرصورت انتقال مالکیت چاپخانه مستقیماً از شفیعی به ریحانی صورت نگرفته و این مابین، چاپخانه حالت شرکت تضامنی داشته و پسازآن مالکیت شخصی عزتالله پارسا و درنهایت به ریحانی منتقلشده است.
در جستجوهای بهعملآمده در خصوص آقای سپاهانی، نکته جالب دیگری هم وجود دارد که تابهحال درجایی دیده و شنیده نشده، اینکه او در این شرکت تضامنی مدیرعامل چاپخانه هم بوده است؛ در همان سندی که بایزیدی عنوان داشت آمده: «مبلغ ۱,۲۳۰ ریال بابت هزینه سفر ایاب و ذهاب در ۲ نوبت محمد سپاهانی مدیرعامل مؤسسه به طهران و هزینه اعاشه توقف او در طهران بوده که بهمنظور مایحتاج چاپخانه عزیمت کرده است».
علی بایزیدی در بخش دیگری از سخنانش نیز به ایبنا، گفت: من چند سال پیش با ابراهیم سپاهانی، مدیر کتابفروشی اصفهان که پسر مرحوم محمد سپاهانی بود، گفتگویی تلفنی داشتم و ماحصل آن نگارش مقالهای درباره زندگی ایشان و فعالیتهایش در گرگان بود؛ اما این موضوع را بهتازگی از لابهلای اسناد کتابخانه ملی کشف کردم.
به نظر میرسد که سپاهانی، در مقطعی که با مرحوم عبهری در انتشار هفتهنامه «نامه قابوس» همکاری داشته، خود مدیرعامل چاپخانه گرگان (محل چاپ نشریه) نیز بوده است. البته پسر ایشان در مصاحبه با بایزیدی در سال ۱۳۹۹ عنوان کرده بود که پدرش رئیس کارخانه برق گرگان بوده و به همین خاطر هم از اصفهان به گرگان آمده که این موضوع برای بایزیدی شگفتانگیز بود اما پس از جمع بندی مطالب طرح شده عنوان داشت: احتمالاً آقا ابراهیم پس از ۸۵ سال، گذر زمان از آن دوره، اشتباه کرده و پدرش که پیش از آنهم سوابق چاپ و نشر و مطبوعاتی در اصفهان داشت، برای همین مقوله چاپ و چاپخانه به گرگان آمده باشد. و اللهاعلم بالصواب.
مدیرمسئول انتشارات استارباد همچنین اظهار کرد: با توجه به اینکه از قدیمالایام، درج نام چاپخانهها ذیل فرمها و سربرگهای ادارات دولتی، مرسوم بوده، با مراجعه به اسناد مختلف موجود در آرشیو کتابخانه ملی ایران میتوان اسناد مختلفی را یافت که نشان میدهد از دهه ۱۳۱۰ تا اواخر دهه ۱۳۵۰ همچنان نام چاپخانه قدیمی گرگان، ذیل این برگهها دیده میشود و خبری از نام چاپخانههای دیگر در میان نیست؛ اسنادی که خود به عینه دیدم و کپی آن در آرشیو شخصی بنده موجود است؛ اعم از ادارات فرهنگ و هنر گرگان، اوقاف گرگان، فرمانداری گرگان، در دهه پنجاه، نام چاپخانه آریا هم ذیل برخی اسناد ازجمله فرمانداری گرگان در سال ۱۳۵۴ دیدهشده است.
حال با جمعبندی موارد طرحشده از سوی اسدالله معطوفی و در ادامه بایزیدی و سندهایی که ارائه شد میتوان نتیجه گرفت: احتمال بسیار مرحوم علیاصغر شفیعی در همان سال ۱۳۰۷ دستگاه چاپ را به گرگان وارد کرده اما نتوانسته چاپخانه را راهاندازی کند تا آنکه در سال ۱۳۱۴، عزتالله پارسا اهل رشت با سرمایهگذاری خود و سرهنگ احمد حکیمی تبریزی و محمود شریفیان از اصفهان، باتجربه و دانش محمد سپاهانی اصفهانی و به مدیریت او در قالب شرکت تضامنی تأسیس شد و کار خود را آغاز کرد.
این چاپخانه در نهایت هم پس از دو سال و نیم از قالب شرکت درآمد و به احمدعلی ریحانی که او هم رشتی بود، واگذار شد و در گذر تاریخ، چاپخانه گرگان به حمیدرضا بارچیان رسید و تا به امروز همچنان فعالیت دارد.