محتوا هنوز پادشاه است، اما در دنیای پررقابت دیجیتال تاجش بدون کیفیت، توزیع هوشمندانه و استراتژی دقیق، لق خواهد شد.
چند سالی هست که جمله ای در دنیای دیجیتال مثل ورد زبان همه شده «محتوا پادشاه است». جمله ای که نخستین بار بیل گیتس در سال ۱۹۹۶ گفت و بعد از آن، مثل شعاری جهانی دست به دست چرخید. از مدیران برندها گرفته تا تازه واردهای دنیای بازاریابی، همه این جمله را نقل می کنند و به آن استناد می کنند. اما واقعیت این است که دنیا عوض شده. پادشاه هنوز روی تخت نشسته، اما تاجش لق شده. چرا؟
دنیای دیجیتال به میدان رقابت تنگاتنگی تبدیل شده که در آن، فقط محتوای خوب کافی نیست. درست مثل پادشاهی که اگر نداند چطور مردمش را همراه کند، خیلی زود قدرتش را از دست می دهد. حالا دیگر سوال اصلی این نیست که «محتوا داریم یا نه؟»، بلکه این است که محتوای ما چطور دیده می شود، چطور اثر می گذارد و چطور عمل می کند؟
ما در ادامه با سه حقیقت مهم درباره این پادشاه مدرن آشنا می شویم. حقیقت هایی که نشان می دهند چرا دیگر صرفاً تولید محتوا جواب نمی دهد و چطور می توانیم تاج را دوباره بر سر او بنشانیم.
محتوای زیاد، لزوما محتوای خوب نیست
وقتی صحبت از بازاریابی محتوا می شود، خیلی ها به فکر تولید انبوه می افتند. مثل کارخانه هایی که هر روز مقاله و ویدئو و پست اینستاگرامی بیرون می دهند، بدون اینکه به این فکر کنند که آیا کسی واقعا آن را می خواند، می بیند یا به آن واکنش نشان می دهد.
مشکل اینجاست که اینترنت حالا پر شده از محتواهایی که فقط فضای دیجیتال را اشغال کرده اند. مطالب تکراری، بدون زاویه دید، بدون ارزش واقعی. مثل پارچه های رنگی که روی هم تلنبار شده اند ولی هیچ کدام آنقدر خاص نیستند که کسی بخواهد آن را بخرد. مخاطب امروز، وقت کم و انتخاب زیاد دارد. اگر نتوانید در چند ثانیه اول توجهش را جلب کنید، به سادگی سراغ محتوای بعدی می رود. بنابراین، دیگر تعداد پست ها مهم نیست، بلکه کیفیت، تازگی و کاربرد محتواست که ارزش دارد.
در چنین شرایطی محتوایی موفق است که:
- پاسخی به نیاز یا سوال مخاطب بدهد.
- زاویه ای تازه یا نگاهی شخصی داشته باشد.
- برای یک گروه خاص از مخاطبان، به طور خاص طراحی شده باشد.
پادشاهی محتوا زمانی معنا دارد که محتوای شما، واقعا مهم باشد. نه صرفا موجود.
توزیع، حلقه گمشده تاج پادشاه
فرض کنید یک رمان بی نظیر نوشته اید و آن را در کتابخانه ای دورافتاده گذاشته اید. چقدر احتمال دارد کسی آن را بخواند؟ حتی بهترین محتو‌اها هم اگر دیده نشوند، فایده ای ندارند و اینجاست که نقش توزیع پررنگ می شود.
یکی از بزرگ ترین اشتباهات برندها و تولیدکنندگان محتوا این است که بعد از انتشار، فکر می کنند کار تمام شده. در حالی که انتشار تازه آغاز ماجراست. شما باید محتوای تان را به دست مخاطب برسانید؛ در جایی که هست، با زبانی که می فهمد، در زمانی که آماده است.
بیشتر بخوانید: بازار شلوغ تولید محتوا؛ چگونه صدای خودتان را پیدا کنید
روش های توزیع موفق خیلی سخت یا پیچیده نیست. کافی است به این نکات توجه کنید:
- استفاده از شبکه های اجتماعی مناسب (نه لزوما همه آنها)
- همکاری با اینفلوئنسرها و رسانه های مرتبط
- بهره گیری از ایمیل مارکتینگ هدفمند
- سرمایه گذاری روی سئو برای رسیدن به مخاطب در لحظه جست و جو
بدون توزیع، محتوا مثل حرف خوبی است که در دل نگه داشته شده؛ نه کسی آن را می شنود، نه تغییری ایجاد می شود.
بدون استراتژی، حتی یک پادشاه هم سرگردان است
تولید محتوا بدون استراتژی، مثل رانندگی در جاده ای بی تابلوست. شاید زیبا باشد، شاید پرهیجان، اما مقصدی در کار نیست.
خیلی ها تولید محتوا را شروع می کنند فقط چون «همه این کار را می کنند». مقاله می نویسند، ویدئو می سازند، پست منتشر می کنند، بی آنکه بدانند چرا، برای که و با چه هدفی. نتیجه؟ منابعی که هدر می رود، تیمی که خسته می شود و مخاطبی که گیج و بی اعتماد باقی می ماند.
استراتژی محتوا یعنی:
- مشخص کردن اهداف: آگاهی؟ جذب؟ فروش؟ وفاداری؟
- شناخت دقیق مخاطب: چه می خواهد؟ کجا وقت می گذراند؟ به چه زبانی صحبت می کند؟
- انتخاب قالب و کانال مناسب: متن، ویدئو، پادکست؟ وب سایت، اینستاگرام، تلگرام؟
- برنامه ریزی و زمان بندی: کی، چه محتوایی، کجا منتشر شود؟
- ارزیابی و بهبود مداوم: کدام محتوا موفق شد؟ چرا؟ چه چیزی باید تغییر کند؟
پادشاهی محتوا، بدون نقشه و قطب نما، چیزی جز سلطنت بر بیابان نیست.
سخن پایانی
محتوا هنوز هم پادشاه است، اما برای اینکه فرمانروایی اش معنا داشته باشد، باید سه چیز را همراه خود داشته باشد: کیفیت بالا، توزیع هوشمندانه و استراتژی دقیق.
این روزها مخاطب ها انتخابگر شده اند، فرصت اندک است و رقابت زیاد. فقط محتوایی می تواند بدرخشد که نه فقط خوب نوشته شده باشد، بلکه دقیقا در زمان مناسب، جای درست، برای مخاطب درست ارائه شود.
