مهرماه اهالی صنعت چاپ کشور در سوگ از دست دادن حاج علیاصغر شادمانی استاد فرهیخته و پیشکسوت گرانقدر خود نشستند. او کسی بود که عمر گرانقدر خویش را در مسیر اعتلای صنعت چاپ کشور سپری کرد و بااخلاق نیک، تلاش بیوقفه و تعهد حرفهای نام ماندگاری از خود به یادگار گذاشت. کاروان مهربانی صنعت چاپ بهپاس سالها کوشش این پیشکسوت عزیز که در صنف با نام «حاجی با مرام» خوانده میشد، مراسم ختمی را در روز نهم مهرماه با حضور جمعی از بزرگان و فعالان این صنف در خانقاه صفی علی شاه برگزار کرد.
در پاسداشت یکعمر عشق و تلاش
هر پیشکسوت نه فقط نامی کهنه که نگینی بر صفحه تاریخ هنر-صنعت چاپ است. رفتن هر یک از آنان، خاموشی چراغی است در کارگاهی بزرگ که سالها با گرمای دستودلشان روشن مانده بود. آنان که مرکب را با عشق آمیختند و حروف را با حرمت کنار هم نشاندند هرگز تنها استادان چاپ نبودند؛ بلکه حافظان فرهنگ و خاطره این سرزمین بودند. این روزها صنعت چاپ بار دیگر سوگوار شده است، سوگوار مردی که مهر و معرفت را چون مرکب بر دلها مینشاند. رفتن او فقدانی است بس عظیم برای خانواده بزرگ چاپ ایران اما میراث انساندوستی و عشقش تا همیشه بر صفحات این صنعت باقی خواهد ماند.
حاج علیاصغر شادمانی از همان نسلی بود که چاپ را نه فقط بهعنوان شغل بلکه بهمنزله رسالت خود میدید. نسلی که جوهر بر انگشتانش نشان تعهد بود و بوی کاغذ برایش یادآور روزهای ساختن و صبر. او ستون استواری بود که سالها بیهیاهو چراغی در دل این خانواده بزرگ روشن نگاه داشت، چراغی که حالا به خاموشی گراییده اما نوری از خود بر جای گذاشته که در مسیر آیندگان همچنان خواهد درخشید.
او متولد ۲۲ شهریور سال ۱۳۲۲ در گلپایگان است اما پس از مهاجرت خانواده در سال ۱۳۲۴ در پایتخت و ابتدا در محله خانیآباد و سپس در خیابان ارباب مهدی در محله نظامآباد بزرگ شد. درست بعد از اتمام کلاس ششم در یک خیاطی به کار دوخت پیراهن پرداخت اما این کاری نبود که او را راضی کند بنابراین به پیشنهاد پدرش نزد دوست ایشان یعنی محمد دولتی در چاپخانه مطبوعات در خیابان ناصرخسرو روبروی شمسالعماره رفت و در رسته حروفچینی چاپ مشغول به کار شد. این فرصتی بود تا راز جذاب کودکی خود مبنی بر چگونگی انتشار کتابها را با کار با سرب و ورساد و گارسه کشف کند.
او همزمان با کار در چاپخانه از تحصیل غافل نشد و بهصورت شبانه به آن ادامه داد. تنها ۱۸ سال داشت که پس از ترک کار محمد دولتی، مسئولیت شعبه روزنامه چاپخانه به او سپرده شد که این زمینهساز پیشرفت سریعش در کار شد. حاج اصغر شادمانی پس از هشت سال کار در چاپخانه مطبوعات به «چاپ پرچم» رفته و در ابتدا سرپرستی شعبه حروفچینی و سپس سرپرستی چاپخانه را عهدهدار شد.
علاقه او به حوزه ورزش باعث شد که بهعنوان خبرنگار این حوزه در چند جریده معتبر آن روزها مانند روزنامه ناهید و بامشاد به قلم زدن مشغول شود و به حدی در این عرصه پیشرفت کرد که توانست در جراید تراز اول آن زمان مانند کیهان ورزشی و بعدها روزنامه کیهان به نوشتن اخبار ورزشی بپردازد. مرحوم شادمانی رئیس روابط عمومی فدراسیون شنا و همچنین خبرنگار اختصاصی فدراسیون بسکتبال نیز بود.
حاج علیاصغر شادمانی در کنار کار چاپ و خبرنگاری ورزشی به سفارش گیری و بازاریابی چاپ نیز مشغول شد. بهمرور که بر تعداد سفارشها افزوده شد به همراه برادرانش مرتضی و محمد بهمنظور سامان دادن به کارها یک دفتر اختصاصی تبلیغاتی با نام «رسانه» را در خیابان جمهوری راهاندازی کردند.
در گام بعدی و با افزایش تعداد سفارشها نیاز به تأسیس یک چاپخانه را احساس کرد که بهاینترتیب «چاپخانه شادیران» در سال ۱۳۷۴ متولد شد. مرحوم شادمانی همیشه بر این اعتقاد بود که: «چاپخانه فرزند من است، ما شاید قهر و آشتی کنیم ولی دل کندمان به این سادگیها نیست. واقعاً باور نمیکردم جدایی از کار این قدر در روحیهام تأثیر بگذارد و تا این حد دلتنگم کند. دلم برای سمفونی دستگاههای چاپم تنگ شده است.»
از دیگر اقدامات ارزشمند حاج علیاصغر شادمانی میتوان به بنیانگذاری «کاروان مهربانی صنعت چاپ» به همراه تعداد دیگری از بزرگان این صنف اشاره کرد. «کاروان مهربانی صنعت چاپ» تنها یک نام نیست؛ روایتی است از دلهای عاشق و دستهای خستهای که سالها صدای ماشینهای چاپ را به نغمهای از محبت و مهر بدل کردند.
این حرکت از دل دغدغه و همدلی زاده شد تا نشان دهد که صنعت چاپ فقط دستگاه و مرکب نیست بلکه خانوادهای است از جنس انسانهایی که با عشق در کنار یکدیگر ایستاده و تلاش میکنند. بیشک در میان پایهگذاران این حرکت ارزشمند نام حاج علیاصغر شادمانی همواره با احترام و مهر یاد میشود. «کاروان مهربانی صنعت چاپ» همچنان در مسیر روشن او حرکت میکند؛ مسیری که هر گامش یادآور انسانیت، احترام و استمرار فرهنگ پاسداشت به بزرگان و پیشکسوتان است.
یادگاری ارزشمند از حاج علیاصغر شادمانی
میریونس جعفری پیشکسوت گرانقدر صنعت چاپ، قافله سالار کاروان مهربانی صنعت چاپ و از یاران دیرین مرحوم علیاصغر شادمانی گفت: جناب حاج علیاصغر شادمانی یکی از اساتید بزرگ صنعت چاپ بود که بنده از سال ۱۳۵۰ افتخار آشنایی با ایشان را داشتم. ما هر دو با هم در روزنامه کیهان و چاپخانه پرچم کارگری کردیم.
وی ادامه داد: یکی از یادگارهای ایشان «کاروان مهربانی صنعت چاپ ایران» بود. ایشان یکی از مؤسسان این حرکت جمعی و صنفی زیبا به شمار میآیند. خاطرم هست که اوایل کار به دلیل اینکه کاروان جایگاه ثابتی نداشت ما همه کارهایمان را در دفتر «چاپخانه شادیران» به مدیریت آن مرحوم انجام میدادیم. در مدت ۱۵ سال همراهی ایشان با کاروان مهربانی به دیدار حداقل ۲۰۰ نفر از پیشکسوتان صنعت چاپ در تهران و در استانهای دیگر رفتیم.
بیشتر بخوانید: اتحادیه صنف چاپخانهداران و صحاف تهران؛ ساختارمند و منسجم
جعفری تصریح کرد: امروز نهم مهرماه همزمان با مراسم ختم ایشان که در خانقاه صفی علیشاه برگزار شد، مراسم خاکسپاری آن مرحوم در ساعت ده صبح به وقت آمریکا و ۱۹:۳۰ دقیقه به وقت ایران برگزار شد. این مجلس یادبود از طرف کاروان مهربانی برگزار شد که خدا را شکر شاهد یک مجلس بسیار خوب با حضور فعالان صنفی و خانواده ایشان بودیم. امیدوارم روح این بزرگمرد، پیشکسوت گرانقدر و انسان شریف قرین رحمت الهی باشد.
آخرین وداع در غربتی غریب
در ادامه این مراسم متنی که مرتضی شادمانی در وصف برادر مرحومش حاج علیاصغر شادمانی نوشته بود توسط برادرزادهاش قرائت شد که به شرح زیر است:
«چگونه باید روی پاهای خسته بایستم تا با قلبی شکسته قادر باشم درباره تو برادر عزیزم، تو رفیق همه لحظات زندگی و برادری مهربان که در تمام مسیر زندگی پر بارش نقش پدر را هم برایم به نیکی و شایستگی ایفا کرد، سخن بگویم. بغض فروخورده ناشی از تحمل این سفر بیبازگشت این اسوه مهربانی و عطوفت چشمان بارانیام را خونبار میکند. برادر عزیزم و به قول چاپخانهایها «حاجی با مرام» عاشق انسانیت بود. او در تمام دوران زندگی پر افتخارش لحظهای از توجه به خانواده و اطرافیانش غافل نمیشد.
او قلبی به لطافت گلبرگهای باغ زندگی داشت. امروز در این مکان معنوی فرسنگها دور از وطن و خانه مهر پدری یعنی ایران عزیزم با دلی شکسته و چشمانی اشکبار گواهی میدهم او عاشق و شیفته انسانیت بود و چون شمعی فروزان و پرفروغ بر خانواده عزیزش و بچههای چاپخانه و همکارانش میتابید.
من به سهم خود بهعنوان برادری رفیق بیش از نیم قرن در صنعت چاپ و مطبوعات همکاری نزدیک در کنارشان داشتم. از همه سروران گرامی که قبول زحمت کرده و در این مراسم «آخرین وداع» همراه ما بودند صمیمانه سپاسگزاری و قدردانی میکنم.»
برادری در جایگاه پدر
داوود شادمانی برادر دیگر حاج علیاصغر شادمانی در ادامه به نمایندگی از خاندان سوگوار شادمانی بیان داشت: به نمایندگی از خاندان شادمانی از اهالی صنعت چاپ بهویژه جوانمرد این صنف جناب آقای جعفری، کاروان مهربانی صنعت چاپ ایران، جامعه مطبوعاتی و همچنین سایر همراهان گرامی که همت گمارده و برای همدردی با این خاندان داغدیده در این مکان معنوی شرف حضور رسانیدهاند صمیمانه تشکر میکنم.
وی در ادامه گفت: برادر بزرگم مرحوم مغفور حاج علیاصغر شادمانی نهتنها برادر ارشد من بود بلکه حکم پدری بر گردن من و همه خواهران و برادرانش داشت. من و دیگر برادرانم در معیت ایشان به کار چاپ وارد شدیم. ایشان ۶۰ سال برای این صنعت کار و تلاش کرد. برادر مرحومم جناب مجتبی چندی پیش با حسرت دیدار حاج علیاصغر به دیار باقی شتافت اما اکنون آرام و مشتاق در کنار پدر و مادرمان آغوش به روی ایشان گشودهاند.