پاپ فرانسیس و کلیسای بدن ما

    نویسنده: مسعود میری

    0
    10
    فرانسیس

    حضرت پاپ فرانسیس، پاپِ کلیسای کاتولیک درگذشت. اگر این حضرت- پاپ فرانسیس -پاپ جلیل‌القدر، جوان بود بعید است که می‌توانست کار مهمی در دستگاه دینی مسیحیت به سرانجام برساند.

    حضرت فرانسیس، پاپِ کلیسای کاتولیک درگذشت. اگر این حضرت جلیل‌القدر، جوان بود بعید است که می‌توانست کار مهمی در دستگاه دینی مسیحیت به سرانجام برساند. با این وصف دور از تصور است که میراث او هم نیز چندان محل تغییر بوده باشد. اگرِ دیگر اینکه متن دینی در بطن خود تضادهایش را حل و فصل می‌کند. اگر پاپ فرانسیس می‌خواست به نص بنگرد، نباید به پشت سر خیره می‌شد؛ زیرا «یکی به وی گفت جان خود را دریاب و از عقب منگر و در تمام وادی مایست بلکه به کوه بگریز مبادا هلاک شوی…اما زن او از عقبِ خود نگریسته ستونی از نمک گردید».

    گذشته هماره عقیم است، اما زمان عمیقأ در زاد و رود خود به آن وابسته است. سنت دینی اکنون تنها بازمانده‌ای منتظم از خیل سننی ست که گذشته را به تکیه‌ی ایمان روایت می‌کنند. سنت‌های جادو و همانند آن دیگر واجد رسمیت در نظم جدید زندگی نیستند. گر چه در باب دین چندان که بایسته باشدنمی‌دانم، اما به عنوان کسی که در مناقشه‌ی دین و زندگی، انسان حاضر در صحنه هستم، در‌می‌یابم که در برابر انبوه پرسش‌های منطوی در دین و منطق آن از بابتی و نقض و نقدهای زندگی‌ی روزمره از جهتی، ادبیات دینی و جستجوهای بسیارِ دینوران و دین‌پذیران به حل ماجرا کمک نکرده‌است.

    به نظر می‌رسد کلیسا یا هر عمارتی که با نام خدا برافراشته شده، به عنوان نهادی بنا شده در نام خداوند، پیش از آنکه حل مسئله‌ی دین کند، لازم است به مناقشه‌ی روزمره‌ی دین و زندگی با استناد به سنت‌های پیشین (پیشدادی و تاریخی) و اقتضائات امروز خود التفات نظر پیدا کند. شاید دلیل عمده‌ی اشاره به چنین موقف عظیمی آن باشد که در چنین مناسبتی، دین وران و دین‌ورزان، نه در دامان و دامنه‌ی بسته‌ی شبه دانش کلام دینی و نظرورزی‌های آن (هر چند ناکافی برای زیست بشر)، بلکه از هیمنه و توان سیاقی مألوف و معمول به نام ایمان از پس ماجرا برآمده‌اند.

    البته همچنان جهل داریم که آیا ایمان و زندگی بدون همدیگر به رستگاری و یا شادکامی واصل خواهند شد؟ اینک جهان گویی در پوستین غزالی دهان باز کرده و عهد قدیم را ضروری نمی‌پندارد و اگر عهد قدیم، دیگر قویم و استوار نباشد و قرار نخستین از میان بشر و کلیسا برداشته شود، کدام پیمان می‌تواند آدمی را سر قرار تعبد و بندگی‌ی مؤمنانه حاضر کند؟

    کلیسا ناگزیر است به عقب بنگرد، هم به سبب عهد قدیم و نخست، هم به دلیل اینکه گذشته‌ی دینی، پا به پای شعر، منبع انباشتگی‌ی تجارب درونی‌ی آدمی‌ست؛ و آدمی چه به دین بنگرد چه اعراض کرده‌باشد، بخشی از خیال مهیب آدمی در این سنت گرد آمده‌است. مسأله‌‌های امروز آدمی هر چه که باشد، حقیقت آینده چندان به منطق کهن راه نمی‌رود، فارغ از آنکه انکار ماوقع نمی‌توان کرد: دیروز‌ِ جهان در ما چنبره زده است. معبد یا کلیسا میراثی شگفت و نهفت را بر دوش می‌کشد. میراث پل قدیس در بدن کلیسا! میراثی که برای بشر مفهومی از خیال و انتزاع در حاق معنا را بیدار نگهداشته.

    این خیال و انتزاع در فرض مجاورت با ذهن و زبان انسان عهد ما می‌تواند حد فاصل هنر و عبرت باشد. به بیان دیگر بدن معبد و بدن پاپ یک امر غیر دینی هم دارد. در هر دو بدن، گفتاری که ظن حقیقت دارد، حاصل شکاف میان تخیل و ایمان را پر نکرده‌است. خود این شکاف عظیم و پر نشدنی، فرض تفکر را بیدار نگهداشته است.

    دین با وجود آنکه به تفکر گشوده و زندگی_بنیاد وظیفه مند نیست، اما بخش عظیمی از پیکره‌ی باورهایش را ناچار است به دست لرزان تفکر بسپارد. به بیانی روشن‌تر، دین در بطن تفکر جوانه نزده‌است، در متن ایمان روییدنی‌ست، اما ما در خروج‌های خود از این متن، امکان اندیشیدن به چیزهای دیگر را که دین به عنوان مازاد الوهیت و الاهیات از کتاب خود دور انداخته را هم داریم.

    سورن کیر کگاردها به ما آموخته‌اند دین اندیشی در بیان احوالات ما پرده‌دری می‌کنند و شکوفه‌های تفکر نیز بر این شاخ و برگ دیدنی‌ست. پاپ پیرِ کلیسای کاتولیک که در این فضای بس نو و متلون، عمارت واتیکان را به دست تدبیر گرفت، بر خلاف آنچه که بیرون از کلیسا انتظار داشتند، درون کلیسا باقی ماند و از آن خروج نکرد. سنت‌های کلان بدن پل قدیس را بیش از آنچه که بود مس نمی‌توانست کرد. سنت در تغییر، لسان فقیری دارد و لمس بدن کلیسا یا هر معبدی برای تغییر در آن، مستوجب مجازات و لعن و نفرین است.

    پاپ نیز جز یک سنت شاعرانه یعنی طریقت فقر که با خود به بدن پل قدیس بُرد، در جمیع امور، یک سنت‌گرای متعارف باقی ماند. شاید از این آمد و رفت‌ها بیاموزیم که قدرت سنت در سیاست و راهبری نیست، سنتْ وَ هَم سنتِ قدرت در پیشدادی بودن آن است.

    در چیزی‌ست که قدرت را در گم‌گشتگی‌ی در نَفْسِ تهی‌دستِ ما یادآور می‌شود، نَفَسِ تهیدستی که که بی تاریخ است و به چیزی پیشا تاریخی که برای دوامِ بودن ضروری‌ست اِحاله‌ی مان می‌دهد. با این همه کلیسا یا معبد ناگزیر است با دیوید ونس هم چای بنوشد و ساعاتی بعد عازم سفر ملکوت شود. آنچه که در حال تغییر شگفت است افق معناها نیست، ما چندان به معناها فکر نمی‌کنیم، چون مشغله‌های ما بیش از حد کلافه کننده‌ است، بلکه چشم‌‌اندازهای معنویت است که دچار کژریختی و بی گمانی شده‌است.

    چشم‌اندازهایی که نمی‌دانیم الان، در همین روز که عید پاک مسیحیان هم هست، آیا جز مناسک و عوارف به چه نیازی از بشر گرفتار اشاره می‌کند یا پاسخگوست. کلیسا یا هر معبد دیگری، دیر یا زود از خودش خواهد پرسید.

    مقاله قبلییازدهمین نمایشگاه چاپ دیجیتال ایران برگزار خواهد شد
    مقاله بعدینمایشگاه کتاب با ۷۵ هزار مترمربع فضای مسقف برای برپایی

    یک پاسخ بدهید

    لطفا نظر خود را وارد کنید
    لطفا نام خود را اینجا وارد کنید
    این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

    The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.