
در این مقاله می خوانید
عمر رفته بر چاپ حاج قاسم شفیعی
کوچههای تنگ و پیچدرپیچ اما پر از خاطرات و تجربه. هر كوچهاي را كه عبور میکنیم سر از کوچهای تنگتر و باریکتری در می آوریم. این بار نيز به سراغ پيشكسوتی ديگر می رویم. از پلههای ساختمان قديمی بالا رفتيم، اتاقی با ظاهری قديمی و سرد. سفيدی موهايش حكايت از سالها تجربه میکرد. با جثهای ضعيف و صورتی مهربان. با او شروع به صحبت كرديم؛ حاج قاسم شفیعی پسر مرحوم میرزا عبدالکریم نراقی و نوه ملااحمد نراقی نويسنده كتاب معراج السعاده، پیشکسوت این جلسه است.
حاج قاسم شفیعی میگویند كه سرعت كار او زبان زد عام و خاص است. بعضي او را به قاسم پنجه طلا میشناسند. از پسرانش میگوید. پسر بزرگش نيز در كنار ما حضور داشت و هر جا كه پدر لب از سخن میبست، شروع به صحبت میکرد.
حاج قاسم شفیعی در ادامه گفت: پدرم میرزا عبدالکریم نراقي صفحهبند روزنامه اطلاعات بود و من نيز در همان سالهای كودكی از اين طريق با كارهای مربوط به چاپ آشنا شدم. از همان سالهای ابتدای نوجوانی و هنگامی که تنها 12 سال داشتم، در روزنامه اطلاعات مشغول به كار شدم و به خاطر اعتبار پدر هميشه مرا با نام پسر ميرزا صدا میکردند. از همان ابتدای کار مشغول به حروفچینی و غلطگیری شدم.
گفتنی است با توجه به مقالات و پاورقیها حروف بسياری در روزنامهها استفاده میشوند، به همين علت تقسيم حروف، كار دشواری بود و افراد باتجربه بهتر میتوانستند اين كار را انجام دهند. بنده نيز به علت علاقه و تبحری كه در اين قسمت داشتم به تقسيم حروف میپرداختم. به سالهای 1317 و 1318 حقوق دريافتی من حدود 40 تومان بود.
پس از گذشت چند ماهی توسط سيدعبدالله امام به روزنامه «مهر ايران» دعوت شدم كه حقوق دريافتی من بسيار بيشتر از حقوق روزنامه اطلاعات بود اما نكته اينجاست كه در روزنامه اطلاعات از ساعت 8 تا 3 بعدازظهر و در روزنامه مهر ايران تا ساعت 3 بعد از نیمهشب نیز همچنان كار میکردم.
همزمان با روزنامه مهر ايران در روزنامه كوشش نيز نه بهعنوان حروفچین بلكه بهعنوان ماشینی مشغول به كار بودم و در ادامه در چاپخانههای چهر و درخشان نيز بهعنوان ورق بده فعاليت میکردم. در همين اوضاعواحوال كه مصادف با روزهای ملی شدن صنعت نفت بود، پالايشگاه آبادان در اين زمان تصميم به انتشار روزنامهای با نام اخبار روز گرفته بود كه بنا به اين تصميم و با امتحانات به عمل آمده بنده و جناب آقای ستارزاده كه از ماشینیهای باتجربه بودند برای كار در این روزنامه معرفی شديم و مدت 8 سال در اين روزنامه مشغول به كار بوديم.
البته در نصفههای كار، ستارزاده به تهران برگشت و من بهعنوان ماشینی به كار خود ادامه دادم (روزنامه اخبار روز در تمامي حوزههای ورزشي- سياسي- و غيره چاپ میشد).
اعزام به آلمان
حاج قاسم شفیعی بعد از خاطرات آن دوران و مبارزات و اعتصابات میگوید؛ از انگلیسیها و اقداماتشان، از پل بهمنشير و مدرسه هاستل و اقدامات دانش آموزان در مبارزات انقلابی میگوید.
بعد از گذشت 8 سال در سال 1331 به تهران بازگشتم و در چاپخانههای موسوی و مظاهری مشغول به كار شدم. در راستاي همين كارهای چاپ با تعمير ماشینآلات چاپ آشنا شدم و از تعميرات كوچك شروع به كاركردم.
تا سال 1339 همچنان به كارهای متفرقه ادامه دادم و روزبهروز چون در چاپخانههای مختلف فعاليت میکردم با ماشینآلات مختلفی آشنا میشدم و همين امر موجب میشد كه با تعميرات ماشینآلات متنوعی آشنا شوم. در همين روزها آقای شريفی كه در حال حاضر از پيشكسوتان در اين بخش از صنعت هستند به بنده پيشنهاد كردند به استخدام آقای نوريانی دربیایم.
ناگفته نماند كه بنده به اين مسئله اعتقاد دارم كه انسان با انجام كارهای درهم و چند دسته بهجایی نمیرسد و بايد يك فرد در يك موضوع بتواند بهطور چشمبسته آن كار را انجام دهد و از همه زوايای آن ماشين و دستگاه باخبر باشد.
با اين پیشزمینه فكری و به پيشنهاد ايشان در فروردين سال 1340 به استخدام آقای نوريانی درآمدم. در آن زمان با توجه به قرارداد منعقد شده بايد حدود 10 سال در خدمت ايشان مشغول به فعاليت میشديم و پس از گذشت آن برای آموزش دورههای تخصصي به آلمان اعزام شديم كه در اين دوران با توجه به توانمندیهایی كه آقای نوريانی از اینجانب ديده بودند پس از گذشت چهار سال به آلمان اعزام شدم و حدوداً در سال 1344 براي آموزش به آلمان فرستاده شدم.
قاسم شفیعی: متأسفانه ماشینآلاتی كه به كشور وارد میشوند معمولاً از دسته ماشینآلات جهان سوم هستند و نبايد اين نكته را ناديده گرفت كه اين ماشینآلات عمر مفيد خود را سپري کردهاند و كارايي لازم را نخواهد داشت.
در آن زمان اين آموزشها در سه دوره 3 ماه، 6 ماهه و یکساله برگزار میشد كه بنده نيز در حدود يك سال در آنجا تحت عنوان آموزشهاي فشرده قرار گرفتم و با توجه به پیشنهادهایی كه چه درزمینهٔ كار و چه زمینههای رفاهي و دستمزد به بنده شد به ايران بازگشتم و تا زمان رفتن نوريانی از ايران نيز برای ايشان كار میکردم.
خندهای را به لب میآورد و از خاطرات هايدلبرگ میگوید كه در آن زمان بهعنوان تقدير، جعبهابزاری به او هديه داده شد.
بيشتر افراد شما را با نام قاسم پنجه طلا و قاسم 12 ساعته می شناسند! چرا؟
در آن زمان هر ماشينی بهصورت قطعات جدا به سفارش كنندگان در شش صندوق به چاپخانهدار تحويل داده میشد كه از زمان تحويل ظرف 12 ساعت يك دستگاه را بنده سوار میکردم و آماده براي كار میشد كه معمولاً نصابهای خود هايدلبرگ پنج روز اين كار را انجام میدادند. زيرا من در زندگي اعتقاد دارم كه هميشه انسان بايد سوارکار شود و نگذارد كه كار سوار انسان شود.
به خاطر داريد كه اولين ماشین چاپ را چه زمانی نصب كرديد؟
حدوداً 50 سال پيش در زنجان ماشينی مربوط به چاپ دستی بود كه در همان زمان بابت آن 300 تومان دستمزد گرفتم.
جناب قاسم شفیعی بزرگترین مشكل شما در حال حاضر در کار چيست؟
از بزرگترین عامل موفقيت اینجانب در كار اين است كه در هنگام تعمير دستگاه دقيقاً داخل ماشين میروم و تمام توان خود را به كار میگیرم تا بتوانم ايراد كار را پيدا كنم تا بتوانم بهطور اساسی به تعمير ماشين بپردازم در هنگام كار نيز هر چيزي را در جای خودش به كار میگیرم اما در حال حاضر نبود قطعات يدك يكی از بزرگترین مشكلاتی است كه با آن مواجه هستيم و بر اين اساس مجبور میشویم كه با كارهای تراشكاری به تهيه و ساخت آن قطعه بپردازيم.
همانطور كه در جريان هستيد در حال حاضر ماشینهای دسته دوم زيادی وارد كشور میشوند نظر شما راجع به اين دستگاهها چيست؟
در حال حاضر سه دسته دستگاه در هايدلبرگ وجود دارد. اول ماشینآلات جهانسومی كه مربوط به ايران و كشورهاي جهان سوم است، دسته دوم ماشینآلات جهان دوم كه كشورهايي مانند چين را شامل میشود و دسته سوم ماشینآلات جهان اول است كه كشورهای اروپايی و آمريكا را در برمیگیرد.
متأسفانه ماشینآلاتی كه به كشور وارد میشوند معمولاً از دسته ماشینآلات جهان سوم هستند و نبايد اين نكته را ناديده گرفت كه اين ماشینآلات عمر مفيد خود را سپري کردهاند و كارايي لازم را نخواهد داشت اگر بتوانيم از ماشینآلات جهان اول استفاده و وارد كشور كنيم در اين صورت از ماشینآلات بهتری استفاده خواهيم كرد. البته مشكل در اينجا حل نمیشود زيرا نبود قطعات يدك و متخصصان لازم در اين رشته ازجمله كمبودهايی هستند كه ما هميشه با آن مواجه هستيم.
اکنون وضعيت چاپ جهان نسبت به گذشته چه تغييری كرده است؟
آموزشها در قديم بيشتر بهصورت استاد و شاگردي بوده كه البته استادها نيز هميشه فوتوفنهای كامل را به شاگردان خود آموزش نمیدادهاند و معمولاً افراد با زيركي و هوش خود به بيشتر مسائل پي میبردند اما امروزه آموزشها چه درزمينهی چاپ و چه حوزههای ديگر بهصورت آكادميك انجام میشود و افراد در مراكز آموزش عالي مشغول به تحصيل هستند.
اما چيزي را كه نبايد ناديده گرفت اين است كه بايد آموزش از پايه و اساس انجام گيرد و ما بايد به فرهنگسازی بپردازيم و بهصورت ریشهای عمل كنيم وگرنه بهطور سطحي نمیتوانیم به پيشرفت كامل برسيم و اين نوع پیشرفتها در کوتاهمدت انجام نمیشود و نياز به برنامهریزیهای پایهای دارد.
آيا با توجه به تجربياتي كه تا امروز آموختهاید هیچگاه درصدد اين نبودهاید كه چاپخانهای برای خود را داير كنيد؟
نكته مشخص اين است كه برپایی يك چاپخانه مستلزم صرف هزینههای بسيار است و از طرفي نيز وجود مواد اوليه با كيفيت عالي ازجمله مركب و كاغذ است كه در حال حاضر در كشور وجود ندارند اما درصدد اين نيز هستيم كه بتوانيم چاپخانه قديمي خود را با ماشینآلات پیشرفتهتر راهاندازی كنيم.
ورود به حرفه پدر
به سراغ فرزند حاج قاسم شفیعی؛ محسن میرویم كسی كه پا بهپای پدر در حال فعاليت است تا مبادا سنگينی كار، پدر را خسته و فرسوده كند.
بنده نيز در همان سالهای كودكی هنگامیکه پدر (حاج قاسم شفیعی) مشغول به كار بودند به چاپخانه میرفتم و از همانجا نيز با اين صنعت آشنا شدم و در سن 16 و 17 سالگی نيز در هنرستان شفيع واقع در نارمك مشغول به تحصيل شدم و دورههای تراشكاری را نيز به پایان رساندم. در سن 18 سالگی با توجه به آشنايی به زبان انگليسی توسط آقای نوريانی به آلمان فرستاده شدم و مدت 4 سال در هايدلبرگ مشغول به كار شدم و در آنجا از نزديك با اين صنعت آشنا شدم.
بعدازآن به ايران بازگشتم و حدود 2 سال در ايران فعاليت كردم اما با توجه به علاقه فراوان به اين صنعت دوباره به آلمان سفر كردم و مدت 25 سال مشغول به فعاليت درزمينهی چاپ شدم اما با توجه به كهولت سن پدر به وطن بازگشتم كه هم به وطن خود و هم به پدرم خدمت كنم و دانستهها و اندوختههای خود را در ايران به كار گيرم.
نصيحتی برای كارگران و فعالان
به همه توصيه میکنم كه هميشه نسبت به كارهای خود تعهد داشته باشند. يك ماشینی خوب بايد هميشه در هنگام كار كردن دستگاه در بالای سر دستگاه بايستد زيرا در هنگام به وجود آمدن نقص در دستگاه اگر در همان ابتدا متوجه شويم و دستگاه را خاموش كنيم مطمئناً لطمات كمتری را متحمل خواهيم شد. دستگاه هميشه با انسان حرف میزند پس بايد هميشه با دستگاه مدارا كرد. در پايان میخواهم كه هميشه با صداقت كارهای خود را انجام دهند.
چاپ و نشر شماره 50- بهمن 87
بیشتر بخوانید:علی گلستانیان؛ گذر عمر را نظارهگر باشیم